مرزبان نامه – قسمت 50

سلام صبح بخیر و سلامتی کدام سر که در چنبرِ سیم نمی اید یا کدام گردن که از طوقِ زر بیرونست. زرست که ازارِعصمت از گریبانِ جانِ مردم می گشاید، سیمست که سمتِ جهالت بر ناصیۂ عقل آدمیزاد می نهد.حرص بدین دو مشت خاکِ رنگین دیدۂ دانش را کور می‌تواند کرد، آز بدین دوپارۂ سنگ… ادامه خواندن مرزبان نامه – قسمت 50

مرزبان نامه – قسمت 54

سلام صبح بخیر و سلامتی عاقلان که عیارِ عبرتِ کارها گرفته‌اند و حقایق ِامور بترازویِ خبرت برکشیده، چنین گفته‌اند: هر کرا دردی پدید آید که وجهِ مداواتِ آن شناسد و بتعلّل روزگار برد و باصلاحِ بدن و تعدیلِ مزاج مشغول نگردد، بدان کس ماند که همه اعطاف و اطرافِ جامۂ او شعلۂ آتش سوزان فروگیرد… ادامه خواندن مرزبان نامه – قسمت 54

مرزبان نامه – قسمت 48

سلام صبح بخیر و شادکامی سه چیزست که اگرچ حقیر باشد، آنرا استحقار نشاید کرد ، بیماری و وام و دشمن.بیماری اگر چ در آغاز سهل نماید ، چون در مداواتِ آن اهمال رود ، مزمن شود و وام اگرچ اندک باشد ، چون متراکم گردد ، مکنت بسیار از ادایِ آن قاصر آید و… ادامه خواندن مرزبان نامه – قسمت 48

مرزبان نامه – قسمت 49

سلام بامدادان نیکو و خوش خنک کسی که مرغِ اندیشۂ او بیضۂ طمع و اگر خود زرّین یا سیمین باشد ، ننهد و نقشِ سپیدی و زردیِ آن بیضه بر بیاضِ دیده و سوادِ دل نزند و چون از پردۂ فریب روی بنماید، آستینِ استنکاف بر روی گیرد،یا بیضاء ابیضی و یا صفراء اصفری و… ادامه خواندن مرزبان نامه – قسمت 49

مرزبان نامه – قسمت 45

سلام،صبح بخیر و نیکبختی هرک منفعتِ خویش در مضرّت دیگران جوید، او را از آن منفعت اگر حاصل شود، تمتّعی نباشد و اگر نشود، بستمگاری بد نام شود و آنک سزاوارِ نیکی و کام یابی همه خود را بیند، هرآینه بروزِ بدی و ناکامی افتد و پادشاهِ دانا آنست که چون خرج فزون از دخل… ادامه خواندن مرزبان نامه – قسمت 45

مرزبان نامه – قسمت 44

سلام،صبح بخیر و نیکی گفته‌اند: سه گناه عظیمست که الّا رکاکتِ عقل و سماجتِ خلق و سخافتِ رأی نفرماید یکی خون ریختنِ بیگناه، دوم مال کسان طلبیدن بی حق، سیوم هدمِ خانۂ قدیم خواستن؛و از این هر سه تعرّضِ خانۂ قدیم مذموم تر،چه آن دو قسم دیگر از گناه، اگر نیک تأمّل کنی، درو مندرج… ادامه خواندن مرزبان نامه – قسمت 44

مرزبان نامه – قسمت 42

سلام،صبح بخیر و نیکبختی دزدی بعادتِ خویش از پسِ عطفۂ دیواری مترصّد نشسته بود تا از گذریان کالائی ببرد؛ نگاه کرد، جماعتی را دید که زنی نابکار را پیشِ مردی بزنا گرفته بودند و بسرایِ شحنه میکشیدند.زن فریاد برآورد که ای مسلمانان، نه بهتانی گفته‌ام نه دزدی کرده ام، از من بیچاره چه میخواهید؟ دزد… ادامه خواندن مرزبان نامه – قسمت 42

مرزبان نامه – قسمت 43

سلام،صبح بخیر و نیکی هر اساس که نه بر راستی نهی ،پایدار نماند و بدانک محلِ صدق دو چیزست: یکی گفتار ، دوم کردار.صدقِ گفتار آن بود که اگر چیزی گوئی ، از عهدۂ آن بیرون توانی آمد و راستی کردار آنک از قاعدۂ اعتدال نگذرد و بدانک اعتدال نه مساواتست در مقادیر هر چیز… ادامه خواندن مرزبان نامه – قسمت 43

مرزبان نامه – قسمت 47

سلام،صبح بخیر و نیکبختی از لوازمِ استعدادِ پادشاهی اول نسبی طاهرست که اگر ندارد، هرچ ازو آید ،بنوعی از نقصان آلوده باشد، چه هرگز از منبتِ سیر و راسن سرو و یاسمن نروید و از مغرسِ خیزران خیری و ضیمران بر نیاید،پادشاهی کاری بزرگست و باوجِ معالی آن ببالِ همّت عالی توان پرید لاغیر. (… ادامه خواندن مرزبان نامه – قسمت 47

مرزبان نامه – قسمت 41

سلام ،صبح بخیر و نیکی مردمِ دانا همیشه بچراغِ عقل عیبِ خویش جوید تا اگر عادتی نکوهیده و صفتی نفریده در نفس خود باز یابد، آنرا بجهد وتکلّف دور کند. (مرزبان نامه) علی اکبر هنرور نِفْریده= نفرین شده ، ناپسند تکلف= خود را به رنج افکندن