کلیله و دمنه – قسمت 131

سلام صبح بخیر و شادکامی سزاوارتر کسی بمسرّت و ارتیاحْ اوست که جانبِ او دوستان مُمهّد باشد،و بهر وقتْ جماعتی از برادران در شفقت و رعایت و اهتمام و حمایتِ ایشان اهتزاز و استبشار واجب بیند و،اگر کریمی در سرآید دست گیرِ او کرام توانند بود،چنانکه پیل اگر در خلابْ بماند جز پیلانْ او را… ادامه خواندن کلیله و دمنه – قسمت 131

کلیله و دمنه – قسمت 128

سلام،صبح بخیرو شادکامی. پادشاه ِکامگار آن باشد که تدبیرِ کارها پیش از فوتِ فرصت و عدم مُکنت بفرماید،و ضربتِ شمشیرِ آب دارش خاک از زاد و بُودِ دشمن بر آرد،و شعله عزم جهانسوزش دود از خان و مان خصم بآسمان رساند. (کلیله و دمنه )علی اکبر هنرور سربلند و پیروز باشید.

کلیله و دمنه – قسمت 129

سلام صبح بخیر و خوشی نعمت بر لشکر فراخ مکن که از تو بی نیاز شوند،و کارْ هم تنگ مگیر که برَمَند،عطائی برسم می ده در حدِّ اقتصاد و منعی نیکو بی تنگ خوئی می فرمای،عرصۂ امید بریشان فراخ می دار وعِنانِ عطا تنگ مگیر. (کلیله و دمنه،دیباچۂ)علی اکبر هنرور. سربلند و برقرار باشی.

کلیله و دمنه – قسمت 130

سلام صبح بخیر و شادکامی هنر در نیکو فعلی است که بسخنِ نیکو آن مزیّت نتوان یافت، برای آنکه أَثَرِ فعل نیک اگر چه قول از آن قاصر باشد در عاقبتِ کارها بآزمایشْ هرچه آراسته تر پیدا آید، باز آنکه قولِ او بر عمل رجحان دارد ناکردنیها را بحسنِ عبارت پَساواند و در چشم مردمان… ادامه خواندن کلیله و دمنه – قسمت 130

کلیله و دمنه – قسمت 122

سلام صبح بخیر و نیکی سه تن در کسوتِ وقاحت وصفتِ سَفاهَت آیند: درودگری که چوب می تراشد و تراشه در خانه می‌گذارد تا خانه بر وی تنگ شود؛ و حلّاقی که در کار خویش مهارتی ندارد، سرِ مردمان مجروح می گرداند و از اجرت محروم ماند؛ وتوانگری که در غربت مُقام کند مالِ او… ادامه خواندن کلیله و دمنه – قسمت 122

کلیله و دمنه – قسمت 123

سلام صبح بخیر و نیکی و سلامتی سعیِ سه تن ضایع باشد: آنکه جامه ای سپید پوشد و شیشه گری کند ؛ و گازری که همّتِ جامۂ مرتفع دارد و همه روز در آب ایستد ؛ و بازرگانی که زنِ نیکو و کودک گزیند و عمر در سفر گذارد. (کلیله و دمنه) علی اکبر هنرور.… ادامه خواندن کلیله و دمنه – قسمت 123

کلیله و دمنه – قسمت 108

سلام صبح بخیر و بهروزی حکما مادر و پدر را بمنزلتِ دوستان دانند،و برادر را در محلّ رفیق، و زن را بمثابتِ أَلیف شمرند ، و اقربا را در رُتبتِ غریمان ، و دُختر را در موازنَۂ خصمان دانند،و پسر را برای بقای ذِکْر خواهند ، و در نفس و ذاتْ خویشتن را یکتا شناسند… ادامه خواندن کلیله و دمنه – قسمت 108

کلیله و دمنه – قسمت 124

سلام ، صبح بخیر و سلامتی مخدوم در چشم سه طایفه سبک نماید: بندۂ فراخ سخن که ادبِ مفاوضتِ مخدومان نداند و گاه و بیگاه در خاست و نشست و چاشت و شام با ایشان برابر باشد، و مخدوم هم مزاح دوست و فحّاش ، و از رفعتِ منزلت و نخوتِ سیاست بی بَهْر ،… ادامه خواندن کلیله و دمنه – قسمت 124

کلیله و دمنه – قسمت 109

سلام صبح بخیر و سلامتی داشت زالی برُوستای چکاو مَهْسِتی نام دختری و دو گاو نو عروسی چو سروِ تر بالان گشت روزی ز چشم بد نالان گشت بَدرش چو ماهِ نوباریک شد جهان پیش پیرزن تاریک دلش آتش گرفت و سوخت جگر که نیازی چنو نداشت دگر از قضا گاوِ زالک از پی خَورد… ادامه خواندن کلیله و دمنه – قسمت 109

کلیله و دمنه – قسمت 125

سلام صبح بخیر و شادکامی سه تن بر خود گمانِ مهارت دارند و هنوز در مقام جهالت باشند:مطربی نوآموز که هر چند کوشد زخمۂ او و الحانِ یاران نسازد و نیامیزد،و تمزیج زیر و بم، برابر، در صعود و نزول نشناسد؛ و نقّاشِ بی تجربت که دعوی صورت گری پیوندد و رنگ آمیزی نداند؛ و… ادامه خواندن کلیله و دمنه – قسمت 125