مرزبان نامه – قسمت 42

سلام،صبح بخیر و نیکبختی
دزدی بعادتِ خویش از پسِ عطفۂ دیواری مترصّد نشسته بود تا از گذریان کالائی ببرد؛ نگاه کرد، جماعتی را دید که زنی نابکار را پیشِ مردی بزنا گرفته بودند و بسرایِ شحنه میکشیدند.زن فریاد برآورد که ای مسلمانان، نه بهتانی گفته‌ام نه دزدی کرده ام، از من بیچاره چه میخواهید؟ دزد را این سخن گوشمالی محکم داد؛ با خود گفت: شه برین عمل من که چندین گاه ورزیدم، زنی روسپی از آن ننگ میدارد، برفت و از آن پیشه توبه کرد و نیز باسر آن نشد.
(مرزبان نامه) علی اکبر هنرور.
عطفه= پیچ و خم
بهتان= دروغ بستن
شُه= اُف ، بیزارم،نفرت دارم، بیان نفرت
با سر آن نشد=بآن کار دیگر نپرداخت.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *